کد مطلب:28479 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

محاصره دارالحکومه و جنگ در اطراف آن












2166.أنساب الأشراف: عثمان بن حنیف، مردم را آماده باش داد و همه مسلّح شدند. طلحه و زبیر و عایشه نیز پیشروی كردند تا به منزلگاه مَرْبد (پس از منزلگاه بنی سلیم) رسیدند. بصریان به همراه عثمان بن حنیف، پیاده و سواره آمدند.

طلحه سخنرانی كرد و گفت: به راستی كه عثمان بن عفّان، از پیشتازان و صاحبان فضیلت و از نخستین مهاجران بود. وی كارهایی انجام داد كه ما بر او خُرده گرفتیم و در آن كارها از او جدا شدیم و اظهار نفرت كردیم و هنگامی كه از او خواستیم دلجویی كند، چنین كرد. سپس مردی بر او هجوم برد كه حكومت این مردم را بدون رضایت و مشورت، در رُبود و سپس او را به قتل رساند و مردانی پست و بی تقوا، او را در این كار، یاری دادند.پس او را بی گناه و در حال توبه و مسلمان كُشتند. اینك شما را به خونخواهی اش می خوانیم؛ چرا كه او خلیفه مظلوم است.

زبیر نیز سخنانی به همین گونه بر زبان آورد.

مردم، اختلاف كردند.برخی گفتند: «آنها به حقْ سخن گفتند» و برخی دیگر گفتند: «دروغ می گویند. آن دو از همه بر ضدّ عثمان، سخت تر بودند».داد و فریادها بلند شد.

عایشه را كه در هودج بود، با شترش آوردند. گفت: ساكت باشید! ساكت باشید! آن گاه با زبانی گویا و صدایی رسا سخنرانی كرد. مردم، هنگام سخنرانی سكوت كردند. وی گفت: به راستی كه عثمان، خلیفه شما، مظلومانه كشته شد، پس از آن كه به سوی پروردگارش توبه كرد و از گناهانش بیرون شده بود. به خدا سوگند، رفتار او به مرتبه ای نرسید كه ریختن خونش حلال شمرده شود. پس سزاوار است قاتلانش دستگیر و به انتقام خون او كُشته شوند و حكومت، به شورا واگذار گردد.

گروهی گفتند: «راست می گوید» و گروهی گفتند: «دروغ می گوید» و میان آنها زد و خورد با كفش در گرفت و از هم جدا شدند و دو دسته گردیدند: دسته ای با عایشه و همراهانش و دسته ای با عثمان بن حنیف.

حُكَیم بن جَبَله در گروه عثمان بن حنیف بود و در حالی كه حركت می كرد، می سرود:

گروه من! به سویم بشتابید كه اینان قریش اند

تا آسوده خاطران و سبك مغزان آنها پست شوند.

[ سپاه جَمل، ] آماده پیكار شدند و به منطقه زابوقه[1] رسیدند. عثمان بن حنیف، صبحگاهان بر آنان یورش بُرد و با آنان نبردی سخت كرد. كشته ها در میان دو لشكر زیاد شد و مجروحان، در میان میدان جنگ افتاده بودند. سپس مردم را به صلحْ دعوت كردند و صلح نامه ای نوشتند كه تا آمدن علی علیه السلام كسی در بازارها و خیابان ها متعرّض دیگری نشود، دارالحكومه و بیت المال و مسجد، از آنِ عثمان بن حنیف باشد و طلحه و زبیر و همراهانشان، هر كجا كه خواستند، اُتراق كنند. پس از این بود كه مردمْ پراكنده شدند و سلاح بر زمین گذاشتند.[2].









    1. جایی نزدیك بصره است كه در آن، جنگ جمل رُخ داد.
    2. أنساب الأشراف: 25/3.نیز، ر.ك: تاریخ الطبری: 463/4، الكامل فی التاریخ: 317/2.